حتما نام «کارلوس فوئنتوس» به گوشتان خورده است. این نویسندهی شهیر مکزیکی، یکی از شناخته شده ترین نویسندگان اسپانیایی زبان و به نظر بسیاری، یکی از بهترین های آنان است.
فوئنتس داستانی نوشته است به نام «آئورا». در صدای کتاب، میخواهیم این داستان شصت صفحهای را با هم بررسی کنیم. این کتاب، به اضافهی دو پیوست، در نود و چهار صفحه به ترجمهی عبدالله کوثری توسط نشر نی چاپ شده است.
آئورا داستان تاریخ دان جوانی به نام «فلیپه مونترو» را روایت میکند که برای نوشتن خاطرات یک ژنرال مرده، توسط همسر آن ژنرال استخدام میشود. فلیپه باید همراه با سوئلو (همسر ژنرال) و برادر زادهی سوئلو که نامش «آئورا» است، در خانهای تاریک و قیرگون تا وقتی که کار نوشتن خاطرات ژنرال را تمام کند، زندگی کند.
کتاب آئورا توسط فوئنتس در پنج فصل نوشته شده است و به نظر میآید که لازم است پیش از شروع بررسی زوایای گوناگون این کتاب، مختصری از فصول کتاب آئورا بیان شود.
فصل نخست :
فلیپه مونترو، تاریخ دانی جوان، هنگامی که بر صندلی کافه نشسته است، آگهی استخدامی میبیند که با ویژگی هایی که دارد تماما شباهت دارد. فلیپه به محلی که در آگهی ذکر شده بود میرود. او وارد خانهای میشود که به هیچ وجه نور گیر نبود. در آن جا با همسر ژنرال مرده، «سوئلو» که پیرزنی فرتوت است، دیدار میکند و سوئلو به او میگوید که او را برای سامان دهی به خاطرات ژنرال مرده و در نهایت به چاپ رساندن آنها استخدام کرده است و به او در ازای این کار، چهار هزار پسو در ماه میدهد. سوئلو برای سپردن این وظیفه به فلیپه، شرطی دارد و آن این است که فلیپه باید در همان خانهی تیره و تار، خاطرات ژنرال مرده را بازنویسی کند. فلیپه در ابتدا مردد به نظر میرسد اما با از راه رسیدن دختر جوانی به نام «آئورا» که برادر زادهی سوئلو است، به ماندن در آن خانه راضی میشود. سوئلو و فلیپه را با هم آشنا میکند.
متنی که در پشت جلد کتاب آمده است :
زنی پیر، مردی جوان و زنی جوان. در خانهای که همه چیز در آن بوی گذشته میدهد و گویی تنها نیرویی که آن را بر پا نگه داشته، یادها و نفس ها و عطر های گذشته است. اما در این میان چیزی ناشناختنی، جادویی شگفت در کار است تا از گذشته بگذرد و به اکنون و آینده، به جاودانگی برسد : جاودانگی عشق، جاودانگی جوانی.
آئورا نام دیگر تمناست.
درباره این سایت